- ملاحظه کردن
ماردن، دیدن، هاژیدن، نگریستن از گوشه چشم، رویت کردن: (... و همین طور در کار های خدا حیران ملاحظه میکردم) (دهخدا. چرند و پرند 122) توضیح غالبا در خطاب و مکاتبه کوچکتر ببزرگتر استعمال شود، تفکر کردن، اندیشیدن
معنی ملاحظه کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- ملاحظه کردن
بوشیدن، درنگریستن
- ملاحظه کردن
رویت کردن، بررسی کردن، احتیاط کردن، رعایت کردن، مراعات کردن، اعتنا کردن، پروا کردن
متضاد: نادیده گرفتن
متضاد: نادیده گرفتن
- ملاحظه کردن
للنّظر فيها
- ملاحظه کردن
Regard
- ملاحظه کردن
considérer
- ملاحظه کردن
kuzingatia
- ملاحظه کردن
غور کرنا
- ملاحظه کردن
พิจารณา
- ملاحظه کردن
注意
- ملاحظه کردن
להתחשב
- ملاحظه کردن
配慮する
- ملاحظه کردن
고려하다
- ملاحظه کردن
dikkate almak
- ملاحظه کردن
mempertimbangkan
- ملاحظه کردن
মনোযোগ দেওয়া
- ملاحظه کردن
ध्यान रखना
- ملاحظه کردن
considerare
- ملاحظه کردن
considerar
- ملاحظه کردن
beachten
- ملاحظه کردن
beschouwen
- ملاحظه کردن
враховувати
- ملاحظه کردن
учитывать
- ملاحظه کردن
uważać
- ملاحظه کردن
considerar
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اوسکاردن جستاردن کلنجار رفتن (گویش فرارودی گویش مشهدی) بحث کردن با یکدیگر
